ترکیب اسمارت مانی و پرایس اکشن چیست؟

ترکیب اسمارت مانی و پرایس اکشن چیست؟
0

ترکیب اسمارت مانی و پرایس اکشن چیست؟، در جستجوی دائمی برای دستیابی به یک مزیت تحلیلی در بازارهای مالی پیچیده و پرنوسان امروزی، معامله‌گران همواره به دنبال روش‌ها و استراتژی‌هایی هستند که درک آن‌ها را از حرکات قیمت عمیق‌تر و تصمیماتشان را آگاهانه‌تر سازد. در این میان، ایده ترکیب دو دیدگاه قدرتمند، یعنی “پرایس اکشن” (تحلیل حرکات قیمت) و “اسمارت مانی” (مفاهیم پول هوشمند)، به عنوان یک رویکرد پیشرفته و بالقوه مؤثر، توجه بسیاری را به خود جلب کرده است.

این مقاله به تفصیل به بررسی چیستی این ترکیب، منطق پشت آن، مزایای قابل توجه، نحوه کاربرد عملی در سناریوهای مختلف بازار، چالش‌های پیش رو و در نهایت، چگونگی توسعه یک سیستم معاملاتی شخصی‌سازی شده بر پایه این هم‌افزایی می‌پردازد. هدف، ارائه یک راهنمای جامع برای معامله‌گرانی است که می‌خواهند با ادغام هوشمندانه این دو جهان‌بینی تحلیلی، به سطح جدیدی از دقت و بینش در فعالیت‌های معاملاتی خود دست یابند.

ترکیب اسمارت مانی و پرایس اکشن چیست؟

ترکیب هوشمندانه اسمارت مانی (Smart Money Concepts – SMC) و پرایس اکشن (Price Action) یکی از رویکردهای پیشرفته و محبوب در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی است. این ترکیب به معنای بهره‌گیری از نقاط قوت هر دو دیدگاه برای دستیابی به درک عمیق‌تر از بازار و شناسایی فرصت‌های معاملاتی با احتمال موفقیت بالاتر است. در این رویکرد، پرایس اکشن به عنوان زیربنا و چارچوب اصلی تحلیل و اسمارت مانی به عنوان لایه‌ای برای افزایش دقت و درک “چرایی” حرکات قیمت عمل می‌کند.

فلسفه ترکیب اسمارت مانی و پرایس اکشن

ایده اصلی در این ترکیب، استفاده از پرایس اکشن برای شناسایی ساختار کلی بازار، روندها، سطوح کلیدی حمایت و مقاومت، و الگوهای شمعی مهم است. در واقع، پرایس اکشن به ما نشان می‌دهد که قیمت “چه کاری” انجام می‌دهد. سپس، مفاهیم اسمارت مانی وارد می‌شوند تا توضیح دهند “چرا” قیمت به شیوه‌ای خاص حرکت می‌کند، به خصوص با تمرکز بر فعالیت نهادهای مالی بزرگ و “پول هوشمند”. با این نگاه، معامله‌گر نه تنها الگوها را می‌بیند، بلکه منطق پشت شکل‌گیری آن‌ها را نیز درک می‌کند.

مزایای کلیدی ترکیب این دو رویکرد:

  1. افزایش قدرت تأیید (Confirmation): سیگنال‌های پرایس اکشن (مانند یک الگوی پین بار در سطح حمایت) می‌توانند با مفاهیم اسمارت مانی (مانند قرار گرفتن آن سطح حمایت در یک ناحیه اردربلاک معتبر یا پس از یک حرکت جمع‌آوری نقدینگی) تأیید شوند و بالعکس. این تأیید دوگانه، اعتبار ستاپ معاملاتی را افزایش می‌دهد.
  2. بهبود نقاط ورود و خروج: مفاهیم اسمارت مانی مانند اردربلاک‌ها (Order Blocks)، گپ‌های ارزش منصفانه (Fair Value Gaps – FVG) و نقاط بهینه ورود (Optimal Trade Entry – OTE) می‌توانند به معامله‌گران کمک کنند تا نقاط ورود دقیق‌تری را در دل یک ساختار یا الگوی پرایس اکشن شناسایی کنند. این امر منجر به کاهش حد ضرر و افزایش بالقوه نسبت ریسک به پاداش می‌شود.
  3. مدیریت ریسک کارآمدتر: با شناسایی نواحی کلیدی که “پول هوشمند” احتمالاً از آن‌ها دفاع می‌کند یا به آن‌ها علاقه‌مند است، می‌توان حد ضررها را در نقاط منطقی‌تری قرار داد که کمتر در معرض نوسانات عادی بازار (Noise) باشند.
  4. درک عمیق‌تر از دینامیک بازار: ترکیب این دو به معامله‌گر کمک می‌کند تا فراتر از الگوهای سطحی رفته و دلایل احتمالی پشت حرکات شدید قیمت، شکست سطوح یا احترام به آن‌ها را از منظر فعالیت نهادی درک کند.
  5. افزایش صبر و انضباط: انتظار برای هم‌راستایی سیگنال‌ها از هر دو دیدگاه می‌تواند به کاهش معاملات هیجانی و ورود به ستاپ‌های با کیفیت‌تر کمک کند.

چگونه پرایس اکشن و اسمارت مانی را در عمل ترکیب کنیم؟

روش‌های مختلفی برای ترکیب این دو رویکرد وجود دارد و معامله‌گران اغلب بر اساس تجربه، سبک خاص خود را توسعه می‌دهند. در ادامه به چند مثال رایج اشاره می‌شود:

  • تحلیل چند تایم‌فریم (Multi-Timeframe Analysis):

    • تایم‌فریم بالاتر (Higher Timeframe – HTF): از اصول پرایس اکشن برای شناسایی روند کلی بازار (مثلاً با استفاده از سقف‌ها و کف‌های بالاتر/پایین‌تر)، سطوح حمایت و مقاومت اصلی و نواحی عرضه و تقاضای عمده استفاده می‌شود. در همین تایم‌فریم، نواحی کلیدی اسمارت مانی مانند اردربلاک‌های HTF یا FVGهای بزرگ نیز مشخص می‌شوند.
    • تایم‌فریم پایین‌تر (Lower Timeframe – LTF): پس از اینکه قیمت به یک ناحیه مهم HTF (که می‌تواند هم یک سطح پرایس اکشن و هم یک ناحیه اسمارت مانی باشد) رسید، در تایم‌فریم پایین‌تر به دنبال سیگنال‌های ورود دقیق‌تر می‌گردیم.
  • استفاده از اسمارت مانی برای فیلتر کردن و تأیید ستاپ‌های پرایس اکشن:

    • فرض کنید یک الگوی پرایس اکشن مانند “اینگالفینگ صعودی” در یک سطح حمایتی شکل گرفته است. اگر این سطح حمایتی با یک “اردربلاک صعودی” معتبر در اسمارت مانی همپوشانی داشته باشد، یا اگر قبل از شکل‌گیری این الگو، یک حرکت جمع‌آوری نقدینگی (Liquidity Sweep) در زیر سطح رخ داده باشد، اعتبار این ستاپ پرایس اکشن افزایش می‌یابد.
  • ورود بر اساس تأیید پرایس اکشن در نواحی اسمارت مانی:

    • معامله‌گر ابتدا یک ناحیه کلیدی اسمارت مانی مانند یک FVG یا یک اردربلاک را شناسایی می‌کند. سپس منتظر می‌ماند تا قیمت به این ناحیه بازگردد و پس از مشاهده یک الگوی کندل استیک تأییدکننده پرایس اکشن (مانند پین بار، دوجی، یا یک شکست کوچک ساختار داخلی یا CHoCH در تایم‌فریم بسیار پایین) در آن ناحیه، وارد معامله می‌شود.
  • درک شکست‌ها و حفظ سطوح با منطق اسمارت مانی:

    • هنگامی که یک سطح حمایت یا مقاومت پرایس اکشن شکسته می‌شود، مفاهیم اسمارت مانی مانند “شکست ساختار” (Break of Structure – BOS) می‌توانند این شکست را تأیید کرده و جهت حرکت بعدی را محتمل‌تر نشان دهند. به همین ترتیب، اگر قیمت به یک سطح پرایس اکشن واکنش نشان دهد، بررسی اینکه آیا این واکنش از یک ناحیه اسمارت مانی (مانند میتیگیشن یک اردربلاک) نشأت گرفته، می‌تواند به درک قدرت آن سطح کمک کند.
  • زمان‌بندی ورود با استفاده از مفاهیم نقدینگی:

    • شناسایی استخرهای نقدینگی (Liquidity Pools) در بالا یا پایین سوئینگ‌های اخیر (مفهوم اسمارت مانی) و انتظار برای حرکت قیمت به سمت این نواحی و سپس جستجوی الگوهای بازگشتی پرایس اکشن، می‌تواند استراتژی قدرتمندی باشد.

نکات مهم در ترکیب:

  • سادگی را حفظ کنید: در ابتدا سعی نکنید تمام مفاهیم هر دو رویکرد را به طور همزمان به کار بگیرید. با اصول پایه شروع کرده و به تدریج لایه‌های بیشتری اضافه کنید.
  • تمرکز بر کیفیت، نه کمیت: هدف، یافتن تعداد زیادی ستاپ نیست، بلکه شناسایی ستاپ‌های با کیفیت بالا است که توسط هر دو دیدگاه تأیید می‌شوند.
  • بک‌تست و تمرین: همانند هر استراتژی دیگری، ترکیب پرایس اکشن و اسمارت مانی نیز نیازمند بک‌تست دقیق و تمرین کافی در حساب دمو قبل از ورود به معاملات واقعی است.
  • شخصی‌سازی: هیچ فرمول جادویی واحدی برای ترکیب این دو وجود ندارد. هر معامله‌گر باید بر اساس درک، تجربه و شخصیت خود، رویکرد ترکیبی منحصر به فردی را توسعه دهد که برای او بهترین نتیجه را به همراه دارد.

در نهایت، ترکیب اسمارت مانی و پرایس اکشن می‌تواند یک چارچوب تحلیلی بسیار قدرتمند ایجاد کند که به معامله‌گر اجازه می‌دهد با دیدی جامع‌تر و دقیق‌تر به بازار نگاه کرده و تصمیمات معاملاتی آگاهانه‌تری اتخاذ نماید. این رویکرد، هنر خواندن حرکات قیمت را با علم درک جریان سفارشات نهادی پیوند می‌زند.

چالش‌ها و ملاحظات پیشرفته در ترکیب اسمارت مانی و پرایس اکشن

اگرچه ترکیب اسمارت مانی و پرایس اکشن می‌تواند به شکل‌گیری یک سیستم معاملاتی قدرتمند و جامع منجر شود، اما این مسیر خالی از چالش نیست. معامله‌گران در فرآیند ادغام این دو رویکرد، با ملاحظات پیشرفته‌ای روبرو می‌شوند که آگاهی و مدیریت صحیح آن‌ها برای موفقیت بلندمدت ضروری است. نادیده گرفتن این چالش‌ها می‌تواند منجر به سردرگمی، تصمیمات نادرست و در نهایت، نتایج نامطلوب معاملاتی شود.

پیچیدگی بیش از حد و خطر فلج تحلیلی

یکی از اولین و مهم‌ترین چالش‌ها، خطر پیچیدگی بیش از حد (Over-complication) است. هر دو دیدگاه، پرایس اکشن و به خصوص اسمارت مانی، دارای مجموعه‌ای گسترده از مفاهیم، الگوها و ابزارها هستند. تلاش برای گنجاندن تمام این عناصر در یک سیستم واحد، به سرعت می‌تواند منجر به یک نمودار شلوغ و ذهنی آشفته شود. این وضعیت، که گاهی از آن به عنوان فلج تحلیلی (Analysis Paralysis) یاد می‌شود، باعث می‌شود معامله‌گر در مواجهه با انبوهی از اطلاعات متناقض یا همزمان، توانایی تصمیم‌گیری سریع و قاطع را از دست بدهد.

  • راهکار: کلید مقابله با این چالش، انتخاب هوشمندانه و گزینشی است. به جای تلاش برای استفاده از همه چیز، معامله‌گر باید بر مفاهیمی از هر دو رویکرد تمرکز کند که بیشترین هم‌افزایی (Synergy) را با یکدیگر و با سبک معاملاتی او دارند. بهتر است با چند مفهوم کلیدی و ساده شروع کرده و پس از کسب تسلط و تجربه کافی، به تدریج و با احتیاط، لایه‌های بیشتری را در صورت نیاز اضافه نمود.

تضادهای ظاهری و اولویت‌بندی سیگنال‌ها

گاهی اوقات ممکن است سیگنال‌های دریافتی از تحلیل پرایس اکشن با نشانه‌های حاصل از تحلیل اسمارت مانی در تضاد ظاهری قرار گیرند. به عنوان مثال، یک الگوی کندلی پرایس اکشن ممکن است سیگنال خرید صادر کند، در حالی که ساختار بازار از دیدگاه اسمارت مانی هنوز نزولی است یا قیمت به یک ناحیه عرضه (Supply Zone) مهم اسمارت مانی نزدیک می‌شود.

  • نحوه مدیریت: برای مواجهه با این تضادها، تدوین یک سلسله مراتب یا سیستم اولویت‌بندی سیگنال‌ها ضروری است. این سیستم باید بر اساس بک‌تست و تجربه معامله‌گر شکل بگیرد. برخی از رویکردهای رایج عبارتند از:
    • دادن اولویت به تحلیل تایم‌فریم بالاتر: به عنوان مثال، اگر روند و ساختار در تایم‌فریم بالاتر (بر اساس هر دو دیدگاه یا یکی از آن‌ها که معامله‌گر به آن وزن بیشتری می‌دهد) جهت خاصی را نشان می‌دهد، سیگنال‌های همسو با آن در تایم‌فریم پایین‌تر اعتبار بیشتری خواهند داشت.
    • وزن‌دهی به مفاهیم خاص: یک معامله‌گر ممکن است تصمیم بگیرد که در شرایط خاص، به عنوان مثال، یک ناحیه اردربلاک چهارساعته معتبر (از اسمارت مانی) اهمیت بیشتری از یک الگوی کندلی یک ساعته (از پرایس اکشن) داشته باشد، یا بالعکس.

اهمیت زمینه و ساختار بازار در سطوح بالاتر

حتی با پیشرفته‌ترین تکنیک‌های ترکیبی، نباید از تصویر بزرگتر بازار غافل شد. تحلیل حرکات قیمت در خلاء و بدون در نظر گرفتن زمینه (Context) و ساختار کلی بازار در تایم‌فریم‌های بالاتر، یکی از اشتباهات رایج است. یک ستاپ ترکیبی که در تایم‌فریم پایین بسیار عالی به نظر می‌رسد، اگر در خلاف جهت یک روند قدرتمند تایم‌فریم بالاتر یا در آستانه برخورد با یک سطح کلیدی بسیار مهم شکل گرفته باشد، احتمال شکست بالایی دارد.

  • توصیه: همواره تحلیل خود را از تایم‌فریم‌های بالا (مانند هفتگی و روزانه) شروع کنید تا جهت اصلی بازار، نواحی عرضه و تقاضای کلان، و سطوح پرایس اکشن حیاتی را شناسایی کنید. سپس از ترکیب دو رویکرد در تایم‌فریم‌های معاملاتی پایین‌تر برای یافتن نقاط ورود دقیق‌تر در راستای این تصویر بزرگتر بهره بگیرید.

مدیریت ریسک در سیستم‌های ترکیبی

اگرچه ترکیب این دو روش می‌تواند به تعریف نقاط ورود دقیق‌تر کمک کند، اما مدیریت ریسک همچنان یک اصل بنیادین است. معامله‌گر باید درک کند که نحوه تعریف و قرار دادن حد ضرر ممکن است نیاز به تطبیق داشته باشد. گاهی یک حد ضرر منطقی از دیدگاه پرایس اکشن (مثلاً پشت یک سوئینگ) ممکن است در ناحیه‌ای قرار گیرد که از دیدگاه اسمارت مانی، مستعد نقدینگی‌گیری (Stop Hunt) باشد.

  • ملاحظات: لازم است قوانین مدیریت ریسک به گونه‌ای تنظیم شوند که هم با ساختار پرایس اکشن و هم با منطق اسمارت مانی (مثلاً قرار دادن استاپ لاس پشت یک اردربلاک یا ناحیه حفاظت شده توسط پول هوشمند) سازگار باشند. این امر نیازمند تجربه و درک عمیق از هر دو سیستم است.

تسلط بر ترکیب اسمارت مانی و پرایس اکشن نیازمند صبر، تمرین مداوم و توسعه یک شهود معاملاتی قوی است که فراتر از اجرای مکانیکی قوانین حرکت می‌کند. این شهود تنها از طریق ساعت‌ها مشاهده بازار و تحلیل نتایج معاملات به دست می‌آید.

توسعه یک سیستم معاملاتی شخصی‌سازی شده مبتنی بر ترکیب SMC و PA

پس از درک مفاهیم و چالش‌های ترکیب اسمارت مانی و پرایس اکشن، گام نهایی و بسیار مهم، ساخت یک سیستم معاملاتی شخصی‌سازی شده (Personalized Trading System) است. هیچ سیستم معاملاتی “یکسان برای همه” وجود ندارد و موفقیت پایدار در گرو توسعه رویکردی است که نه تنها از نظر فنی معتبر باشد، بلکه با شخصیت، اهداف، میزان تحمل ریسک و زمان در دسترس معامله‌گر نیز کاملاً همخوانی داشته باشد. این فرآیند، یک تلاش خلاقانه و تحلیلی است که نیازمند صرف زمان و دقت می‌باشد.

تعیین فلسفه معاملاتی و اهداف اصلی سیستم

پیش از ورود به جزئیات فنی، لازم است معامله‌گر فلسفه کلی خود از بازار و اهدافی که از ترکیب این دو روش دنبال می‌کند را مشخص نماید.

  • سوالات کلیدی که باید از خود بپرسید:
    • آیا هدف اصلی من از این ترکیب، یافتن نقاط ورود دقیق‌تر با ریسک کمتر است؟
    • آیا به دنبال تأیید بیشتر برای ستاپ‌های پرایس اکشن خود با استفاده از منطق اسمارت مانی هستم؟
    • آیا می‌خواهم درک عمیق‌تری از “چرایی” حرکات بازار پیدا کنم تا بتوانم روندهای بزرگتر را بهتر دنبال نمایم؟
    • چه نوع معامله‌گری را ترجیح می‌دهم (مثلاً سوئینگ تریدینگ، دی تریدینگ، یا اسکالپینگ) و این ترکیب چگونه به من در آن سبک کمک خواهد کرد؟

پاسخ به این سوالات، جهت‌گیری کلی سیستم معاملاتی شما را مشخص می‌کند و به انتخاب ابزارها و قوانین مناسب کمک می‌نماید.

انتخاب ابزارها و مفاهیم هم‌افزا از هر دو رویکرد

همانطور که پیشتر اشاره شد، استفاده از تمامی مفاهیم هر دو دیدگاه نه تنها غیرضروری، بلکه مضر است. در این مرحله، باید مجموعه‌ای محدود و هم‌افزا از ابزارها و مفاهیم انتخاب شوند.

  • مثال‌هایی از ترکیب‌های هم‌افزا:
    • پرایس اکشن برای ساختار و زمینه: استفاده از تحلیل روند (خطوط روند، کانال‌ها، سقف و کف‌های متوالی)، سطوح حمایت و مقاومت کلیدی، و الگوهای کندلی کلاسیک در تایم‌فریم‌های بالاتر برای درک تصویر بزرگ بازار.
    • اسمارت مانی برای نواحی دقیق و جریان سفارشات: شناسایی اردربلاک‌های معتبر، گپ‌های ارزش منصفانه (FVG)، نواحی نقدینگی (Liquidity Pools)، و ساختارهای شکست یا تغییر شخصیت (BOS/CHoCH) در تایم‌فریم‌های معاملاتی، به خصوص در تطابق با سطوح پرایس اکشن تایم‌فریم بالاتر.
    • الگوهای کندلی پرایس اکشن به عنوان تأیید نهایی: انتظار برای ظهور یک الگوی کندلی معتبر پرایس اکشن (مانند پین بار، اینگالفینگ) در یک ناحیه اسمارت مانی (مانند یک اردربلاک) قبل از ورود به معامله.

این انتخاب باید بر اساس آنچه برای شما منطقی‌تر است و در تست‌های اولیه نتایج بهتری نشان داده، صورت گیرد.

تدوین قوانین شفاف برای ورود، خروج و مدیریت ریسک

یک سیستم معاملاتی بدون قوانین شفاف و قابل اجرا، ناقص است. این قوانین باید تمام جنبه‌های یک معامله را پوشش دهند:

  1. شرایط ورود به معامله (Entry Criteria):

    • چه سیگنال‌ها یا ترکیبی از سیگنال‌های پرایس اکشن و اسمارت مانی باید وجود داشته باشند تا ورود مجاز باشد؟ (مثال: برخورد قیمت به اردربلاک روزانه + مشاهده CHoCH در تایم فریم ۱۵ دقیقه + کندل تأییدیه).
    • آیا شرایط خاصی برای حجم معاملات یا زمان خاصی از روز وجود دارد؟
  2. محل دقیق قرارگیری حد ضرر (Stop-Loss Placement):

    • حد ضرر بر اساس کدام ساختار پرایس اکشن یا ناحیه اسمارت مانی قرار می‌گیرد؟ (مثال: چند پیپ زیر کف اردربلاک، یا پشت سایه کندل سیگنال پرایس اکشن).
    • آیا میزان ریسک به ازای هر معامله ثابت است؟ (مثلاً ۱٪ از کل سرمایه).
  3. اهداف قیمتی و شرایط خروج از معامله (Take-Profit Levels & Exit Criteria):

    • اهداف چگونه تعیین می‌شوند؟ (مثلاً سطح مقاومت پرایس اکشن بعدی، یک ناحیه نقدینگی اسمارت مانی، یا نسبت ریسک به پاداش ثابت مانند ۱:۲ یا ۱:۳).
    • آیا شرایطی برای خروج زودهنگام از معامله (چه با سود و چه با زیان کمتر از حد ضرر اولیه) وجود دارد؟

نقش حیاتی بک‌تستینگ و فوروارد تستینگ

پس از تدوین قوانین اولیه، بک‌تستینگ (Backtesting) بر روی داده‌های تاریخی و سپس فوروارد تستینگ (Forward Testing) در یک حساب دمو یا با حجم بسیار کم در حساب واقعی، برای اعتبارسنجی سیستم ضروری است. این مراحل به شما نشان می‌دهند که آیا سیستم در شرایط مختلف بازار کارایی دارد یا خیر و چه نقاط ضعف و قوتی دارد.

بازبینی، بهینه‌سازی و انطباق مستمر

بازارها دائماً در حال تغییر هستند و هیچ سیستم معاملاتی برای همیشه بدون تغییر باقی نمی‌ماند. سیستم شخصی‌سازی شده شما نیز نیازمند بازبینی دوره‌ای و بهینه‌سازی مستمر است. این شامل تحلیل معاملات انجام شده (موفق و ناموفق)، شناسایی الگوهای تکرارشونده در عملکرد سیستم، و انطباق قوانین با شرایط جدید بازار در صورت لزوم می‌باشد.

توسعه یک سیستم معاملاتی شخصی‌سازی شده مبتنی بر ترکیب هوشمندانه اسمارت مانی و پرایس اکشن، یک فرآیند تکرارشونده و نیازمند تعهد است، اما نتیجه آن می‌تواند دستیابی به یک مزیت رقابتی پایدار در بازار باشد.

پرسش‌های متداول

  • منظور از ترکیب پرایس اکشن و اسمارت مانی چیست؟

به معنای استفاده همزمان از اصول تحلیل حرکات قیمت (پرایس اکشن) به عنوان چارچوب اصلی برای درک ساختار بازار و الگوهای کندلی، و به‌کارگیری مفاهیم جریان سفارشات نهادی (اسمارت مانی) برای شناسایی نواحی کلیدی، درک دلایل حرکات و افزایش دقت در تصمیم‌گیری‌های معاملاتی است.

  • چرا معامله‌گران به دنبال ترکیب این دو روش هستند؟

برای دستیابی به تأییدهای چندگانه برای ستاپ‌های معاملاتی، شناسایی نقاط ورود و خروج دقیق‌تر با پتانسیل ریسک به ریوارد بهتر، درک عمیق‌تر از نقدینگی و فعالیت بازیگران بزرگ بازار، و در نهایت افزایش احتمال موفقیت در معاملات.

  • آیا ترکیب پرایس اکشن و اسمارت مانی برای همه معامله‌گران مناسب است؟

این ترکیب می‌تواند بسیار قدرتمند باشد، اما نیازمند درک کافی از هر دو رویکرد به صورت مجزا و سپس صرف زمان برای یادگیری و تمرین نحوه ادغام آن‌هاست. برای معامله‌گران بسیار تازه‌کار که هنوز با اصول اولیه یکی از این دو روش آشنایی کامل ندارند، ممکن است در ابتدا کمی پیچیده به نظر برسد.

ممنون که تا پایان مقاله”ترکیب اسمارت مانی و پرایس اکشن چیست؟“همراه ما بودید.


بیشتر بخوانید:

اشتراک گذاری

Profile Picture
نوشته شده توسط:

زهرا مرادی

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *